عاشقانه ها
عاشقانه ها

عاشقانه ها

اوج

زیادی که خودتو دست پایین بگیری
میفتی زیر پای کسی که یه روز به اوج رسوندیش !!!!

بازی باهم بودن

کنــارت هستند ؛ تا کـــی !؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند …
از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟!
وقتی کســی جایت آمد …
دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند …
میگویــند : عاشــقت هســتند برای همیشه نه …
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !
و این است بازی باهــم بودن … !

فاحشه یا فرشته؟؟؟؟؟

آن گاه که در آغوش تـــــو بود . . . فرشتـــه اش میخواندے
حــــــــــالا که در آغوش دیگریست . . . فـــــــــاحشہِ ؟

رشد و نبوغ

در روزگاری زندگی میکنیم کـه:
هَرزگی “مـُـــــد” اســت !
بی آبرویــی “کلاس” اســـت !
مَســـــتی و دود “تَفـــریــح” اســـت !
رابطه با نامحرم “روشــن فکــری” اســت !
گــُـرگ بــودن رَمـــز “مُوفقیت” اســـت !
بی فرهنگی “فرهنگ” است !
پشت به ارزش ها واعتقادات کردن نشانه “رشد ونبوغ” است !

نخواستی نباش

نــَـه بــــه دیــروز هــآیی کـــه بودی می اندیشــَمــ
نـــَـه بـــه فـــــَــردآهــآیی کـــه شــآیـَـد بیــــآیی
میخـــــــوآهــَـم امـــروز رآ زنــدگـــی کــُنــمــ
خواســـتی بــآش…
خواســـتی نَبــآش…

a.jpg

دوست داشتنت

فرق سرت می دونی کجاست ؟
دوست داشتنت دقیقا بخوره همونجا!!!

رفیق سوزی

کبریت را روشن میکنم و آرام کنار گوش سیگار می گویم :
عصر ، عصر نامردهاست رفیق ! و یک بار دیگر برای آرامش خودم . . .

رفیق سوزی میکنم . . .


02739815047515790901.jpg

نقطه ضعف

می ترسم از روزی که........

نه!بهتر است نگویم چه روزی تا تو نفهمی نقطه ضعفم را...

که بخواهی از آن برای رنجاندنم استفاده کنی....!

نمیتوانم یک جا بنشینم و ببینم که تو آزادانه برای خود،...

بی من

خوش می گذرانی و من

به خود اجازه نمیدهم بدون اجازه تو حتی نفس بکشم...!

می بینم که بدون من از همیشه خوشحال تری...

اما نگو که خودخواهم که تورا برای همیشه از برای خود می خواهم...

چون من بدون تو....

حتی دقیقه ای بیشتر هم از اهل این دنیا نیستم....

میشنوم...حرف های ذهنت را که چگونه درباره ام فکر میکنی....

آری!!

لحظاتی که با تو هستم و گویی تمام دنیا را به من داده اند....

می فهمم که چطور جسورانه دراین فکر هستی

که از شرم خلاص شوی!....

من...حس می کنم بوی خوش عشقم به تورا...

اما تو بعد از گذر هر ثانیه انزجار بیشتری را احساس می کنی...

برای من عشق به تو یعنی با تو بودن...

دوست داشتن تو و دل بریدن ز غیر تو....

اما برای توبا من بودن

یعنی تحمل سخت ترین و ملال آور ترین لحظات روزت

که شاید به دقیقه ای هم نمیرسد!

لمس می کنم حس نفرتت را...

ولی به روی ترسیده ام نمی آورم....

ترسیده از غلظت نفرتت!

در عجبم!...

دیگر یقین پیدا کرده ام که هرچه بیشتر تو را دوست دارم،

تو بیشتر از من فاصله میگیری!

آه!که تو نگفته نقطه ضعفم را میدانی!!!!

مدتی که گذشت دریافتم همیشه همینطور بوده است....

همیشه وصل و فراق،...عشق و نفرت با هم بوده اند....

به تو نزدیکم طوری که هرروز میبینم چگونه برایم دلبری میکنی....

اما جوری از تو دور افتاده ام

که نمیتوانم برای لحظه آغوشت را احساس کنم....

با این همه....باز هم با تمام وجود بر تو عاشقم...

این عشق نیست که در کنترل من باشد....

من هستم که همانند موم در دستان عشق ورزیده شده ام...

و حال این را به تو عرضه میکنم!

اما...هرچه من دراختیار عشقم هستم،تو در خدمت نفرتت هستی!

اشکالی ندارد!

تو هرجور که باشی من تورا دوست دارم!

با هر شکل و قیافه و حسی که نسبت به من داری!

و اگر روزی تو را به هر دلیلی از دست بدهم....

به طوری که دیگر..........

حتی برای ثانیه ای هم شانس شنیدن صدایت را نداشته باشم....

آن روز است که عاشق همیشگی ات دل از این دنیا می کند و....

می روم تا شاید در آن دنیا به وصل حقیقی که می گویند در 

فراسوی پیکر هاست برسم...شاید...شاید!!!

دنیا

کاش دنیا

یک بارهم که شده

بازیش رابه ما می باخت

مگرچه لذتی دارد

این بردهای تکراری برایش؟!

 

کلاغ جان قصه من به سررسید...

سوارشو!

توراهم تا خانه ات می رسانم!!

حسین پناهی

تازه می فهمم بازی های کودکی حکمت داشت..!!


زووووووووووووو....!!

تمرین روزهای نفس گیر زندگی بود...!!

یادم تو را فراموش

                         




دیشب باران بارید..!!
توولی یادت رفت قرارمان انگار..!
باچترآمدی..!
من سکوت کردم..
قلبم بلند گفت:یادم تورافراموش.......!!!


بــ  یــــــاد همه دوستانی که یک روز برایم بهترین بودند..

او رفت

سخت میترسیدم از اینکه 
من از جنس شیشه باشم و شکستنی … 
او از جنس جاده باشد و رفتنی …
آری روزها گذشت ؛
 همان شد : 
او رفت و من شکستم

سوخته...

کارم از یکی بود و یکی نبود گذشت،

من در اوج قصه گم شده ام….!

...این روزها بُرد با کسی ست که بی رحم باشد

از دلتــــ که مایه بگذاری ســوخـــــته ای . . ....

  

مرا پیچاند

مگه با باد نسبتی داری؟

چقدر شبیه تو …

یک لحظه آمد مرا پیچاند و رفت …

حال و روزت

اینجا زمین است
زمین گرد است
توی که مرا دور زدی
فردا به خودم خواهی رسید

حال وروزت دیدنی نه سرودنیست..

شال گردن

love29_077

دستانت را دور گردنم حلقه کن

این دوست داشتنی ترین شالگردن شب های سرد من است ؛ باور کن . . .

یکی که نبود...

داغونی ام از آنجا شروع شد که فهمیدم ...  از میان این همه

داغونی ام از آنجا شروع شد که فهمیدم …

از میان این همه “بود”من در آرزوی یکی ام که ” نبود

بغض

کاش می دانستم این سرنوشت را چه کسی برایم بافته... آن وقت به او می گفتم یقه را آنقدر تنگ بافته ای که بغضهایم را نمیتوانم فرو ببرم...

کاش می دانستم این سرنوشت را چه کسی برایم بافته…
آن وقت به او می گفتم یقه را آنقدر تنگ بافته ای که بغضهایم را نمیتوانم فرو ببرم…

قدر ندونستی

gh

آرزوی خیلی ها بودم
از آن دست نیافتنی هایشان….
ساده اسیرت شدم که قدر ندانستی

دنیا

14221_385064404906811_1887251895_n

کـُـــل ِ دُنیا را هَم کـِﮧ داشتِـﮧ باشــے .. باز هَم دِلَت میخواهَد… بَعضــے وَقتها ..

فَقَط بَعضــے وَقتها …

بَراے یـِک لَحظِـﮧ هَم کِـﮧ شُده … هَمِـﮧے ِ دُنیاے یــِک نَفَر باشــے… 

دنیا

14221_385064404906811_1887251895_n

کـُـــل ِ دُنیا را هَم کـِﮧ داشتِـﮧ باشــے .. باز هَم دِلَت میخواهَد… بَعضــے وَقتها ..

فَقَط بَعضــے وَقتها …

بَراے یـِک لَحظِـﮧ هَم کِـﮧ شُده … هَمِـﮧے ِ دُنیاے یــِک نَفَر باشــے… 

خنده

normal_Avazak_ir-Love11398

تمام خستگی هایت را یک جا می خرم
تو فقط قول بده
صدای خنده هایت را به کسی نفروشی…!

دستهایت

Photo-Skin_ir-Love529

شبیه کسی که از یک آدرس ، تنها پلاکش را می داند . . .
در ازدحام آدمها و خیابانها ، دنبال ِ دستهایت می گردم . . . !

عاشقت میشوم

uy

به  چـشـمـهـایـت بگــو . . .

نـگـاهـم نـڪـنـنـد .

بـگـو وقـتـے خـیـره ات مـے شـوم

سرشـاטּ بـه ڪـار خـودشـاטּ بـاشـد . . . !

نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـے خـجـالـت مـے ڪـشـم هـا . . .
نـه !
حـواسـم نـیـسـت . . . عـاشـقـت مـی شـوم…!!!

بند دل

n

خدایـــــا

این بند دل آدم کجاست؟؟

ک گاهی با یک

اسم..

نگاه..

با حضور یک نفر..

و یا با یک لبخند “پاره میشود”

تنهایی

سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم کــ ــه دیــدم مترسکـــــ بـه کــلاغ میــ ــگویــد: هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن فقـــط تنهــام نــذار!!

دعای عشق


دعــــای بـــاران چــــرا ؟

دعــــای عشـــــــق بــخـــوان !

ایـــن روزهــا دلـــها تشــنه تــرند تـــا زمیــــن ،
خـــدایــــــــا.....
کمــــی عشـــــــق ببــــار.......


زندگی

تمام روزهایی

که سرگرمی ات بودم

زندگی ام بودی

دروغ

You didn’t came back

So … Earth isn’t circle

Galileo

Told lie

 

تو برنگشتی

پس ... زمین گرد نیست

گالیله

دروغ گفت

قربانی

دیگر نکنم ز روی نادانی


           قـربانی عــشق او غــرورم را


شاید که چو بگذرم از او یابم


         آن            گمشده شادی و سرورم را

شاعر: فروغ فرخزاد

تا به کی باید رفت...

تا به کی باید رفت
از دیاری به دیار دیگر
نتوانم ‚ نتوانم جستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری
به بهاری دیگر
 

فروغ فرخزاد

فرد

برایش نوشتم:


"به امید فردای بهتر واسه هردومون"


دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرد!!!


بعدهــــــــــــــــا فهمیدم


آن روز "الف" فردا را


یادم رفته بـــــــــــــــــــود...


فرد

برایش نوشتم:


"به امید فردای بهتر واسه هردومون"


دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرد!!!


بعدهــــــــــــــــا فهمیدم


آن روز "الف" فردا را


یادم رفته بـــــــــــــــــــود...