عاشقانه ها
عاشقانه ها

عاشقانه ها

عشق واقعی...

دختر و پسر بالاخره پس از سال ها انتظار قرار بود تا یه هفته دیگه به وصال هم برسند....وصالی که سال ها آرزوی آن را داشتند تا اینکه دختر ناگهان به بیماری آبله مبتلا شد.... 

صورت زیبای دختر تبذیل به صورتی پر آبله شد....دختر ناراحت و نگران از این بود که معشوق خود را از دست خواهد داد.. 

تا اینکه پسر به دیدار یار آمد..با دیدن عشق خود قلبش آکنده از درد شد..روزها به بالین دختر میآمد و از درد چشم مینالید تا اینکه بالباخره پسر هم نابینا شد.. 

همه گفتند:چه خوب!!!پسر نابینا دیگر چشمی ندارد تا صورت زشت یارش را ببیند....آن دو با هم بالاخره ازدواج کردند و سالها زندگی خوشی داشتند 

تا اینکه دختر در گذشت....پسر عصا و عینک را کنار گذاشت...همه تعجب کردند در کمال ناباوری پسر بینا بود 

ازش پرسیدند چرا؟؟؟گفت:این است رسم عاشقی.... 

خدا کنه همه مثل این پسر داستان ما باشن اما الان همه بی وفا و بی معرفت شد... 

نظر یادتون نرهاااا!!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
سپیده پنج‌شنبه 30 خرداد 1392 ساعت 21:12

واقعا افرین به این پسر و مردانگیش.
واقعا یه همچین آدمی هم پیدا میشه؟؟!!
اگه پیدا شد سلام منم بهش برسون.
خیلی پست قشنگی بود، من که تحت تاثیر قرار گرفتم.

الان نه نایابه اگه هم پیدا بشه نصیب من و تو نمیشه که...
ممنون از نظرت عشقم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد