نه دست هایت توى جیبم استنه سرت روى سینه امدر این گرانى شب هایى که بارانتمامِ ستاره ها را از آسمان شسته استنمى شود دِل به آسمان زد و براى آرزوهایتشهاب چید!کمى برایم آغوش قرض مى دهى!؟مى خواهم ناز ات را بخرم امادل و جیب ام عجیب خالى ست!