مردیم از بس گریه کردیم حالا یه چند تا هم پست خنده دار میزارم
تا به اون لبای قشنگتون خنده بیاد:امروز اومدم به یکی بگم:غصه نخور...بدهی واسه مرده...
یه لحظه زیر ابروهاشو دیدم و گفتم:
خدا بزرگه خواهر،درست میشه..:)
خواستم چــــــــــشم هایش را از پشت بگیرم.....!!!
دیدم طـــاقت اســم هایی که میگوید را ندارم...
اگـــــہ بـیــלּ دωـــتــآלּ تـو فــاحشـــہ ام بــפֿــوانـنــد ... !
פֿـیـلــے بهتــــر از ایــלּ اωــت کــہ
بــآڪـره اے بــآشـــم
میــآלּ هـــِزاراלּ دωـــت . . .
ای مرد
زن اگر شیطنت نکند
اگر برای گریه به آغوشت پناه نیاورد
اگر تمام حرفهایش را برای تو نگوید
اگر حسادتش را از روی بزرگی عشقش نبینی
اگر صدایش و بوی تنش دلت را نلرزاند
که زن نیست
زن سراسر ناز است و نیاز
و تو مرد تو اسطوره زندگی زنی
پس مرد باش نه نر ...
روسَریت رآ בرست ببَنב ...
لبآسهآیَت پوشیבه بآش َב ...
آرآیِش نَکن ...
حَتے اگہ رآه בآره زیبآ هَم نَبآش ...
בختَرَک پنهآن کن خویش رآ ...
اینجآ ایرآن است ...
בَر בآنشگآه هزآرآن خوآستگآر בآری ولے تَنهآ خوآستآر یک شَبَنב ...
בَر خیآبآن هزآرآن رآنَنבه شَخصے בآرے ...
امآ مَقص َב هَمہ مَکآن خآلیست و بَس ...
کَمے کہ فکر کنے ...
لَرزه بَر تَنَت مینشین َב ...
בختَرَک این جآ چشم هآ گرسنہ تَر از معבه هآست ...
سیرآب شבن چشم هآ خیآلے بآطل است ...
از בیב مَرבم اینجآ ...
اگَر زشت بآشے هَرزه اے ...
اگَر زیبآ بآشے فآحشہ ...
اگَر اجتمآعے بَرخورב کنے میگویَنב خَرآب است ...
اگَر سَرב بآشے میگویَنב قیمَتَش بآلآست ...
בختَرَک این جآ زَن بوבَن בل شیر مے خوآه َב ...
این جآ بآی َב مَرב بآشے تآ بخوآهے زَن بآشے ...
/blogextendedpost>
تنهایی یعنی عکسشو تو گوشیت نگاه کنی،
ببوسیش بگی آخه لعنتی دلم یه ذره شده برات
مثل یه بچه احساساتی بشی،
بغض کنی،
شمارشو بگیری شاید جوابتو داد.
این صدارو بشنوی : """"مشترک مورد نظر در حال مکالمه می باشد""""
بعد به احساسات خودت بگی
خوردی !!!!!!!!!!
دیگه گوه بیخود نخور !!!!!!
/blogextendedpost>
/blogextendedpost>
همه میتونن اسمت رو صدا کنن اما....
کم هستن کسایی که وقتی اسمت رو صدا میزنن لذت میبری
و با تمام وجود دوس داری در جوابشون بگی:جانم...!
وقتی برای مخاطب خاص مینویسم و عام آن را میخواند، بی آن که خاص واژه ای از آن دیده باشد.....
در زیبایی لاله های مرداب شکی نیست اما حیف ...
حیف که کنار مرداب زندگی میکند اما هر چه می کنم این دل نمی فهمد
تحمل مرداب برای لاله ای که چند روز بیشتر زنده نیست
احمقانه است
احمقانه دل دادم و حال باید بازی های احمقانه اش را تحمل کنم،
این که دروغ نیست از ماست که بر ماست.
چقدر خوبه ادم یکی
را دوست داشته باشه
نه به خاطر اینکه نیازش رو برطرف کنه
نه به خاطر اینکه کس دیگری رو نداره
نه به خاطر اینکه تنهاست
و نه از روی اجبار بلکه
به خاطر اینکه اون شخص
ارزش دوست داشتن رو داره
/blogextendedpost>
گور بابای اونی ک رفته..!!
خیلی شیکو مجلسی میرم به استقبال
اونی ک داره میاد..
/blogextendedpost>
/blogextendedpost>
بـعضے وقتا شُماره یکـے تو گوشیت هست
✘ کــﮧ نمیتونے بهش زنگـ بزنے
✘ دلت ـَمـ نمیـآد پاک ـش کنــے
✘ هروقتمـ چشمت بـﮧ اِسم ـش میفتــﮧ
✘ دل ـت یـﮧ جورے میشـﮧ ღ
خیلــے دردناکـِ اوטּ لحظـﮧ ...☹
/blogextendedpost>
کــاش اشــکــشــو دیــده بـــودم ، مــحــال بــود ولــش کــنــم حــتــی اگــه مــیـکــشــتــنــم ...مــیــدونــیــد از کــجــا مــیــســوزم ،
اون اشــک مــنــو دیـــد ولـــی .....
" لــعــنــت بــه عــشــقـــِــ یــه طــرفـــه .... "
از روزی می ترسم که وقتی بهم میگه
دوستت دارم
یاد تو بیافتم.....
لیوانی شراب؛
دلیل مستی نیست
با استکانی چای هم دیوانه میشوم
اگر
میزبانش تو باشی...!
این شـبها چــقدر دلــــم میخــواهد کســـی آرام به من بگــوید؛
بمـــیری انشااللــه و مـــــن فــریاد بزنم “آمـــــین”
ای کاش گفته بودی…
ای کاش گفته بودی که عاشق دیگری شده ای
من خودم عاشق بودم…
درکت می کردم
خدایا به تو سپردمش...
اما یه خواهشی ازت دارم
یه روزی
یه جایی
بغل یه غریبه
وقتی سرمسته...
بدجوری یاد من بندازش
/blogextendedpost>
برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن ! پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.'
/blogextendedpost>
مرد است دیگر…
گاهی تند می شود، گاهی عاشقانه می گوید…
مرد است دیگر …
غرورش آسمانو دلش دریاست…
تو چه می دانی از بغض گلو گیر کرده یک مرد؟!
تو چه می دانی که چشمانت دنیای او شده…
تو چه می دانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبردارد و بالشش؟!
مرد را فقط مرد می فهمد و مرد.....
این بود آن دنیایی که برای آمدنش
به شکم مادرم لگد میزدم؟
لعنت به من!!!
ارزشش را نداشت.....
ببخش مادر.....
/blogextendedpost>
دوستی رو از زنبور یاد نگرفتم که وقتى از گلى
جدا میشه میره سراغ گل دیگه.....
بلکه دوستى رو از ماهى یاد گرفتم
که وقتى از آب جدا میشه می میره
یادمه چند سال پیش که دانشجو بودم ، استادها در کلاس حضور و غیاب می کردند ،
بعضی ها هم برای اطمینان دو بار این کار رو می کردند ، اول و آخر کلاس ! تا مجبور باشی تا آخر سرکلاس بشینی.
دوستی بود که به یکی از دخترای کلاس علاقه داشت. هر وقت استاد شروع به حضور و غیاب میکرد، و آن دختر سرکلاس حاضر بود حتی اگر نیمی از کلاس غایب بودند، جناب مجنون بلند میگفت : استاد همه حاضرند و بالعکس. اگر آن دختر غایب بود و همه در کلاس حضور داشتند جناب مجنون میگفت استاد همه غایبند.
سالها گذشت و با خبر شدم آن دو نفر باهم ازدواج کردند و روزهای خوشی را در کنار هم دارند.
امروز آگهی ترحیم اون خانم را دیدم که با این مضمون چاپ کرده اند:
همه مرده اند ؛ هیچکس زنده نیست !All are dead, no one is alive!