-
شادباش
جمعه 22 شهریور 1392 18:22
ش ا ב باش نـﮧ یڪ روز بلڪـﮧ هزاراטּ سال بگذار آواز شاב بوבنت چناטּ בر شهر بپیچـב ڪـﮧ رو سیاه شونـב آناטּ ڪـﮧ بر سر غمگیـטּ ڪرבنت شرط بستـﮧ انـב .. !
-
درد...
پنجشنبه 21 شهریور 1392 14:11
گفته بودی که ما به درد هم نمی خوریم،اما هرگز نفهمیدی ... من تو را برای درد هایم نمیخواستم ..
-
باران
پنجشنبه 21 شهریور 1392 14:08
ببار باران ببار ببارو غم هایم را بشور با خود به اقیانوس هاببر ببار باران ببار که باریدنت را دوست دارم
-
بهای عشق
پنجشنبه 21 شهریور 1392 14:07
اگر بدانم که خواب تو را بیشتر خواهم دید برای همیشه دیدن تو هرگز بیدار نمی شوم اگر بدانم که مردگان تو را بیشتر خواهند دید برای همیشه دیدن تو قید زنده بودن راخواهم زد عشق بها دارد ... من و تو بودیم و یک دریا عشق ، حالا من هستم یک دنیا اشک ... آری ... عشق بها دارد !!!
-
دوست داشتن
پنجشنبه 21 شهریور 1392 14:05
دوست داشتن یعنی اینکه باورش داشته باشی . دوست داشتن یعنی اینکه میدونی به یادت نیست و حتی آدم حسابت نمی کنه ولی با تموم وجود باورش داشته باشی و از ته قلبت براش آرزو کنی که همیشه سالم باشه . دوست داشتن یعنی اینکه میدونی دلت پیشش گیره ولی خب روت نشه بری و بهش بگی دوستت دارم . دوست داشتن یعنی تموم خطر ها و بلا ها رو به...
-
هی بی وفا
پنجشنبه 21 شهریور 1392 14:02
هی بی وفا شانه هایت مثل بالش مسافرخانه ای است که... سر های زیادی را تکیه گاه بوده است
-
دنیای خاکستری
پنجشنبه 21 شهریور 1392 14:01
دنیای خاکستری من چقدر واسم غریب شدی دل من طاقت این غربت رو نداره هیچی ازت نمی خوام فقط یه بار بیای بگی ، هنوز به یادتم گل من ، من رفتنیم تو رو به این دنیا می سپرم ، تو که از من دل بریدی دیگه نمی شنوم آهنگ صداتو ، دیگه نمی بینم اون برق نگاتو هیشکی برای من تو نشد ، هیشکی برای من قصه عاشقونه مث تو نخوند هیشکی مث تو ، تو...
-
هرزه...
پنجشنبه 21 شهریور 1392 13:59
آنقدر چشمانم را باهرزگی ها یت شستشو دادی که دیگر...! فرشته ها را هم هرزه می بینم
-
میخواهم سیگاری آتش بزنم
پنجشنبه 21 شهریور 1392 13:57
به م ن عشق تعارف ن ک ن ید... قبلا صرف شده ... به دستا ن م ف ن دکی ، کبریتی ، س ن گ آتش ز ن ه ای برسا ن ید ، تا برای هضم عشقم سیگاری آتش بز ن م
-
لحظه های خوبمون
پنجشنبه 21 شهریور 1392 13:56
لحظه های خوبمون هیچ موقع تکرار نمیشه ما داریم جدا میشیم دیگه برای همیشه بعد تو تکیه گاه من این دل بی پناهمه مثل همیشه چشم به رات چشمای بی گناهمه برا چی بی تفاوتی ؟ دلم رو دلداری بده دلی که دیوونه ت شده با تو همش راه اومده حالا من موندم و عمری خاطره خوب می دونم محاله از یادم بره چه لحظه های سختیه خدا کنه زود بگذره من...
-
لحظه های خوبمون
پنجشنبه 21 شهریور 1392 13:55
لحظه های خوبمون هیچ موقع تکرار نمیشه ما داریم جدا میشیم دیگه برای همیشه بعد تو تکیه گاه من این دل بی پناهمه مثل همیشه چشم به رات چشمای بی گناهمه برا چی بی تفاوتی ؟ دلم رو دلداری بده دلی که دیوونه ت شده با تو همش راه اومده حالا من موندم و عمری خاطره خوب می دونم محاله از یادم بره چه لحظه های سختیه خدا کنه زود بگذره من...
-
دوستت دارم
پنجشنبه 21 شهریور 1392 13:54
این روزها خیلی دلم برایت تنگ میشود حتی گریه ام آرومم نمیکنه این روزا دیگر آرامش ندارم این روزا من تورا کم دارم آرامشم توئی بارها بهت گفتم که با صدایت با حرف هایت آرامش می گیرم چرا مرا تنها گذاشتی ببین چه به حال روزم آمده ببین که عشقت چه با حال روزم کرد توکه دوست نداشتی گریه کنم ببین این گریه ها برای توئه این دردها این...
-
رویا
پنجشنبه 21 شهریور 1392 13:53
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند و...و من همچون غربت زده ای در اغوش بی کران دریای بی کسی به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم...
-
می خوانمت این بار
یکشنبه 17 شهریور 1392 10:43
شـ ـکــ ـســ ـتـــــــ 」 . . . دلـــــم را میگویم وقتی دید 【 بــی جــوابـــــ 】 گذاشتـندش تــمــــــام کسـانی که × جــُــز خــدا × خـــوانـده بـود تمام کسانی که به خاطرشان 【 خــــــــدا 】 را بـی جـــوابــــ گــذاشته بود... ◈ ◊ این بار می خوانمـتــــ ، با دلــی شـــکستــه و به امیــــــد پنــــاه آرامـــــ ـت / : /...
-
خداحافظ
یکشنبه 17 شهریور 1392 10:40
وقتی یاد مرگ میفتی آه و ناله و فغان نکن، اگه اجل اومد سراغت بیخودی تلاش نکن . اگه دست و پا بزنی اسباب ناراحتی خداتو فراهم میکنی. وقتی اون بیاد تو رفتنی هستی . . .
-
چشم چرون
پنجشنبه 14 شهریور 1392 09:46
-
عشق واقعی
پنجشنبه 14 شهریور 1392 09:45
بزرگی می فرمود: بعضی وقت ها نباید حرف زد و خبر داد. فقط باید عمل کرد... اشکال ما اینه که داستان سرایی می کنیم..به جای اینکه داستان، خلق کنیم...
-
بسوزه پدر عاشقی!!!
پنجشنبه 14 شهریور 1392 09:43
من سرم تو کار خودم بود بعد یه روز یه نفرو دیدم اون این شکلی بود ما اوقات خوبی با هم داشتیم ما تقریبا هر شب با هم حرف میزدیم وقتی دوستام ما رو با هم میدیدن اینجوری نگام میکردن و منم اینجوری بهشون جواب میدادم اما روز ولنتاین اون یه گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه خوب منم اینجوری شدم واقعا احساس من این بود اما بعد...
-
تصور کن
چهارشنبه 13 شهریور 1392 14:07
یکـــــــ گُل را تصـــــور کن ! گُلــی کـه با تمـــام ِ وجــــود می خواهــی اش ... دلت ضـعـف می رود بـرای شَهـدَش کـه کـامَت را شیـریـن کنـد ... عطـــرش کـه مستـت کنـد... و زیبــــایی اش که صفــابخـش حیـــاتـت باشـد ... بنـد بنـدِ وجـــــودت می خـواهـد بچینـی اش ... ولـی ... از تـرس اینـکه مبــادا پـژمـرده اش کنی ! با...
-
تنها ایستاده ام
چهارشنبه 13 شهریور 1392 14:05
یستاده ام…. تنها…. پشت میله های خاطرات دیروز این جا …. انگشت هایم را می شمارم یک. دو.. سه… ودست های تو در هم فرو رفته اند تو …. غزل را مشت مشت به حراج گذاشتی که مهربانی ات را ثابت کنی ولی…. ولی نفهمیدی که من آن سوی خیابان انتظارت را می کشم تو بی وقفه فریاد کشیدی… ومن …. دیگر آزارت نمی دهم زین پس…. قصه هایم را برای هیچ...
-
همیشه
چهارشنبه 13 شهریور 1392 14:03
همیشه یه ذره حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود" هست... یه کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست... قدری احساسات پشت "به من چه اصلا " هست... مقداری خرد پشت "چه میدونم" هست... و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست...
-
چه بارانی
چهارشنبه 13 شهریور 1392 14:02
دیشب با خدا دعوایم شد. با هم قهر کردیم ... فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد. رفتم گوشه ای نشستم. چند قطره اشک ریختم و خوابم برد. صبح که بیدار شدم. مادرم گفت: " نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد"...
-
طنززززز
چهارشنبه 13 شهریور 1392 13:59
-
بی خیال
چهارشنبه 13 شهریور 1392 13:58
همــــیشـه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی وقتـــی بغــــض میکـــُنی وقتـــی دآغونــــی وقــــتی دلــِت شکــــستـه دقیقــــا همیـــن وقـــــتآ انقــــدر حـ ـرف دآری کـــه فقــط میتونــی بگـ ـی : “بیخـــیآل“…
-
آدم های سنگی
چهارشنبه 13 شهریور 1392 13:55
در روزهائی که دلم شکسته بود یاد حرف های پدر ژپتو به پینوکیو افتادم که می گفت: پینوکیو! چوبی بمان آدم ها سنگی اند، دنیایشان قشنگ نیست...
-
دلم به چی خوش باشه؟؟؟؟
سهشنبه 12 شهریور 1392 21:29
مورچه ای که عاشق چایی خشک شد ، ماری که عاشق شلنگ شد ، وقتی که فهمیدند ، دلشون به این خوش بود که یه جسم بی جون و بی احساس بوده. من که میدونم تو آدم بودی دلم به چی خوش باشه؟!!!
-
رخ جانانم آرزوست
سهشنبه 12 شهریور 1392 11:11
یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست / یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست در خلوتی چنان که نگنجد کسی در آن / یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست
-
انتظار
سهشنبه 12 شهریور 1392 11:08
حرفهای زیادی داری ! سکوت علامت چیست نمیدانم علامت رضایت است یا همان جواب ابلهان خاموشی است معنی جدیدی به سکوت داده ای سکوتت را میفهمم یعنی انتظار . . .
-
بدترین انتقام
سهشنبه 12 شهریور 1392 11:07
ترکـت کــرده ؟ شب ها به یادش گریه میکنی ؟! ناراحت نباش . . . . . . یه روز تو تنها آرزوی زندگیش میشی ! این بدترین انتقامه . . .
-
چقدر داغ بود؟
سهشنبه 12 شهریور 1392 11:05
سر میز شام به یادت می افتم . . . بغض میکنم . . . اشک در چشمانم حلقه میزند . . . همه با تعجب نگاهم میکنند ! و من لبخند میزنم و میگویم : چقدر داغ بود !